عاشقانه هایی از جنس تنهایی یک دوست عشق تو
128 بازدید سه شنبه 14 خرداد 1392 جملات عاشقانه,
تنها به این دنیا می یایم کلی تنهایی تجربه می کنیم و تنها خواهیم رفت !
برای دلتنگی های من ، تنهایی های تو ، دوری دست هایمان ... کاش خدا کاری کند !!
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
محرم ماه آن عبدخدا | 0 | 229 | love77 |
دوست يابي | 3 | 321 | paniiiz |
بسلامتی خودم | 2 | 429 | golemaryam |
عکس سلفی سردار آزمون بعد از برد با تماشاگران ایران | 1 | 303 | farzad |
بسلامتی.... | 0 | 326 | love77 |
تو اینجایی ! کنار دستم .. | 0 | 320 | roya72 |
لیورپول مشتری جدید سردار آزمون | 0 | 406 | farzad |
آرسنال خواستار جذب سردار آزمون شد | 0 | 352 | farzad |
علی کریمی: برای بازگشت به پرسپولیس امید دارم/ پرسپولیس هنوز شانس قهرمانی دارد | 0 | 302 | farzad |
علی کریمی در پاسخ به کیروش: آمادهام! | 0 | 308 | farzad |
تنها به این دنیا می یایم کلی تنهایی تجربه می کنیم و تنها خواهیم رفت !
برای دلتنگی های من ، تنهایی های تو ، دوری دست هایمان ... کاش خدا کاری کند !!
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا آواز باشد
خدا می خواست باغ آسمانها
به روی ما همیشه باز باشد
جاذبه سیب ، آدم را به زمین زد و جاذبه زمین ، سیب را !
فرقی نمیکند ؛ سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست.
خدا زمین را گرد آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا رسیده ای، درست در نقطه آغاز هستی…
از پنجره روزگار به درخت عمر که مینگرم
خوش تر از یاد خداوند ثمری نیست …
فراموش نمی شوی ...انگـــــار
هرچه پاک می کنمت از دفتر دل
و
باز جایی در خاطرم طلوع می کنی
شاد می شوم از طلوع خاطراتت
وباز غمگین می شوم از
غروب رفتنت
و اینگونه تکرار می شود این تکرار اجباری!!
خیلی سخته بعدازچندسال تازه بفهمی که دوست داشتنش دروغ بوده ولی بازم بهت بگه دوستتدارم.خیلی سخته وقتی که می خوابی طعم واقعی مرگوبچشی ولی تاکه چشماتوبازمی کنی ببینی نمردی ویه روز دیگه روبایدباخاطره هاش شروع کنی.اون دیگه پیشت نیست ولی انگارهمه لحظه هاکنارت بوده.خیلی سخته بهت بگه دوستت دارم ولی نمیخوامت.خیلی سخته دلتوبشکنه توهم میتونستی دلشوبشکنی ولی این کار رو نکردی چون خیلی دوستش داشتی،حالا اون عشقش یه نفر دیگست تو واسش مهم نیستی اصلارسم قایم موشک زمونه اینه که توچشم میزاری ومن قایم میشم بعدتویکی دیگه روپیدامی کنی... عشق بزرگترین دروغ دنیا...
و گفتی که باید از هم جدا شیم
باید دیگه ما مال هم نباشیم
باید هر یک بریم به سمت یک راه
باید دیگه با هم همراه نباشبم
ولی من به جدایی تن ندادم
دیگه حرفی واسه گفتن ندارم
بدون جون منی ، عمر منی تو
نباشی راهی جز مردن ندارم
به یادت میتپه قلب من هردم
بدون دنیای من باتو بهشته
نباشی این بهشت میشه جهنم
میدونم تو دلت یه جای دیگست
تو دستات جای من دستای دیگست
بدون اگه بخوای ازم جدا شی
میشم تنها ترین تنهای بی کس....
روزی میــرسَد
بــآ کولـــــه بــــآر تَنهـــآییـَم
رآه خــــوآهم افتـــــآد
چـــه فَــــرقی دآرد کجـــــآی ایـــن دنیــــــآ بـآشــــم
میخوام روی حرفم هنوز ایستاده باشم
بذا دوستت دارم رو هزار بار گفته باشم
بخوای تا قیامت می گم دوستت دارم رو
بهونه ای نمی خوام به دستت داده باشم
ما که گفتیم هزار بار تو یک بار هم نگفتی
عشق یعنی سالهای عمر سخت
عشق یعنی زهر شیرین بخت تلخ
عشق یعنی خواستن له له زدن
عشق یعنی سوختن پر پر زدن
عشق یعنی جام لبریز از شراب
عشق یعنی تشنگی یعنی سراب
عشق یعنی لایق مریم شدن
عشق یعنی با خدا همدم شدن
عشق یعنی لحظه های بی قرار
عشق یعنی صبر یعنی انتظار
عشق یعنی از سپیده تا سحر
عشق یعنی پا نهادن در خطر
عشق یعنی لحظه ی دیدار یار
عشق یعنی دست در دست نگار
عشق یعنی آرزو یعنی امید
عشق یعنی روشنی یعنی سپید
عشق یعنی غوطه خوردن بین موج
عشق یعنی رد شدن از مرز اوج
به هیچکس در این دنیا وابسته نباش حتی
سایه ات هنگام تاریکی تو را ترک می کند
دلم را کسانی شکستند که هرگز دلم
به شکستن دلشان راضی نمیشد..
نه نه گریه نمیکنم
چیزی رفته در چشمم
به گمانم یک خاطره از تو باش
برای دیدن بقیه تصاویر له ادامه مطلب بروید>>>>>>>
در راهیهبیهنور قدمهمی گذارم
قدم هاییهکوتاههناهمطمئن
جلویهراهم افسانهههایی را می بینمهکه هر کدامهرازیهپشتهخودهپنهان کردههاند
چهرهههاهوهچشم هایی را می نگردمهکه دردیهدر دلهخودهنگاههداشته اند
از رویهجویهخیابانههاهمیهپرمهتاهراهم یکنواخت نباشد
ناگهانهپایم پیچ می خوردهتعادلم را ازهدست می دمهاما میهدانم نمی افتم
دوبارههپا در جادههمی گذارم
سرم راهرو بههآسمانهمی کنمهتا آبي آسمانهستایش کنم
دلمهغمناکهمی شود
چون باز ابری سایه اش رویهخورشید گستردهو نگذاشتهغروب را ببینم
...
نا گهانهظلمتهشکافت
آذرخشيهفرود آمده، و مرا ترساند
رگباریهنشستهبر شانه هایمهاز در همدلی
و منههمچنان ...
دوســــتتهدارم
هدیه ایستهکهههر قلبی
فــــهمهگرفتنشهرا ندارد
قیمتی دارد کهههرهکسی
تــــوانهپرداختشهرا ندارد
جملههیهکوتاهیستهکهههر کسی
لــــیاقت شنیدنشهرا ندارد
.
.
.
مـــــن ؛
نـــبـــودنــــــتهرا تــــــابهمــی آورم !
رفــتـنــت راه، تـحمـــــلهمــی کنم !
فــــــرامــــــوشهشـــــدنـــــم را !!
بــــاور مــیهکــنــــم …
امـــــــــــــــــــا ؛
فــــــرامــــــوشهکردنــــــت ،
دیــگـــر کـــــارهمــــــنهنـــیـــســـت … !
.
.
.
خدایا :
مستجابهکنهدعایهمادری را کهههیچ آرزوئی
جز خوشبختیهوههیچ هدیه ایهجز عشقهو محبت
برای فرزندشهندارد …و شاید … فرزندههرگز نداند !
فقطه خودته را بهه رودخانه سپردی
دلم عجیب گرفته…
دلگیرم از آدمکهایی
که تنها سایهای هستند
از تمام آنی که مینمایند
دلگیرم از نقابهایی که بر چهره میکشند
دلگیر از صورتکها…
من نمیفهمم…
به خدا که من نمیفهمم…
نمیدانم چرا آدمها تنها برایِ یک تجربه،
یک تصور، یک خیال،
یک عطش برای سر دادنِ ترانهی تشنگی،
وخیالِ خامِ آنچه هیچگاه نیستند،
زندگی آدم دیگری را به بازی میگیرند؟!
به خدا من نمیفهمم…
نمیفهمم چگونه شد که در این عصر آهن و اصطکاک
اینچنین تصوارت آهنین و قلبهای سخت و ذهنهای جامدی شکل گرفت…
این همه آهن، این همه سختی، این همه جهل،
این همه صورتک…
و این همه من، تنها، خسته، رویارو
آی آدمها! آدمها، آدمها، آدمکها…
آی آدمهایی که بیچراغ دوست میدارید
آدمهایی که به هوسِ سرک کشیدن به یک دیوارِ کوتاه
بینیاز از چهارپایه و نردبان
سر خم میکنید و
آرامشِ آنسویِ دیوار را میستانید :
به خدا
آن آدمِ ساده که دیوارِ دلش کوتاه است،
وسیلهی برای ابراز و ارضای عقدهها و آرزوهایِ تو نیست!
تو را به خدا، اینقدر سرک نکشید
در این عصرِ صورتکهای دروغین
دنیا بیش از همیشه به سادگیِ سادهها محتاج است
تو را به خدا اینقدر آزارشان ندهید
بگذارید سادگیِ دوستداشتنهای بی دلیل
افسانهای در قصههای کودکیمان نباشد
بگذارید که سالها بعد
سادگانِ دلداده
پاکیِ دوستداشتنهای بیدلیل
و عشقهای جاودانه را
تنها در انیمیشنِ سیندرلا جستجو نکنند!
من هنوز، اینجا برای تو
از پشت این دیوار سخن میگویم
از پشتِ دیوارِ خودخواهی و جهل
از این ورِ پرچینِ کوتاهِ دلم
از سرزمینِ دوست داشتنهای بی دلیل
و از قلب همان مهدی
که هنوز چشمهایش خیس میشود
در سوگِ زخم روییده بر آرنجِ یک کودک، بر بالِ کبوتر
پسری که هنوز یادش هست
شوقِ آن دو چشمِ خیس که با آن مینگریست
دخترک مهدکودک را
پسری، که رازِ بی چتر در باران راه رفتن میداند
و بویِ نیلوفر را از هفت فرسخی، در دلِ مرداب باز میشناسد
من هنوز از پشت دیوار آدمکها سخن میگویم
از سایه روشن خاطراتِ شیرینِ کودکیهایمان
خدای عاشقانِ خسته، دل شکسته!
تو میدانی
چقدر سخت است ساده بودن
و ساده ماندن
در دنیای آدمکها، نقشها، نقابها، ادعاها
و چه جرم بزرگیست سادگی!
که اینگونه تنِ نحیفِ عشق به درد میآید…
تو را قسم به اشکهای لرزانِ آن دلِ ساده
که ساده شکست
تو را قسم به نگاهِ نگرانِ چشمهای منتظر به راه
تو را قسم به سادگیِ آن “اسمِ سه حرفی”
تو را به “عشق”، به “اشک”، تو را به “خدا” قسم
هوایِ سادگانِ عاشقات را داشته باش…
بچه ها نمیدونم این نوشته از کیه
ولی حرف دل خیلی از ماهاست
راستی ولنتاین همه شما مبارک